چه می کنی؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم:
تنهاییت برای من...غصههایت برای من...همه بغضها واشکهایت برای من...بخند برایم ...بخندآنقدر بلندتا من هم بشنوم صدای خندههایت راصدای همیشه خوب بودنت رادلم برایت تنگ شده خوب من...
دلم تنهایه تنهاست دیگه از همه سیرهولی با همه درداش برای تو میمیره
از این احساساتت خوشم میاد
از ته قلبمه...مرسی شبنم
دلم تنهایه تنهاست دیگه از همه سیره
ولی با همه درداش برای تو میمیره
از این احساساتت خوشم میاد
از ته قلبمه...
مرسی شبنم